مقدمه
بالاخره برنامه تحريم خريد نفت از ايران با پايان يافتن فرصت شش ماهه اتحاديه اروپا و اعضايش براي توقف واردات نفت از ايران در اول ژوئيه سال جاري رسما اجرا شد. بعد از اجراي اين تحريم، ايران با دو مشكل اساسي روبرو گرديده است، نخست اينكه شركتهاي بيمه اروپايي، از بيمه كردن نفت كشهاي حامل نفت ايران خودداري ميكنند و ديگر اينكه اعضاي اتحاديه اروپا بايد از خريد نفت خام ايران خوداري كنند؛ مشخص ميشود كه نفس اجراي اين تحريم، فقط دامن اروپاييها را نميگيرد و براي كشورهاي غير اروپايي كه از نفت ايران استفاده ميكنند نيز مشكلات فراواني را ايجاد ميكند. كشورهايي مانند هند، ژاپن، كره جنوبي و چين از جمله كشورهاي غير اروپايي هستند كه شامل قسمتي از اين برنامه تحريم شدهاند؛ در واقع اين كشورها براي بيمه محمولههاي نفتي خود نيازمند استفاده از شركتهاي بيمه اروپايي بودهاند؛ در اين ميان، هر كدام از اين كشورها به دنبال راهكاري براي حل اين مشكل بودهاند؛ كشوري مانند چين از ايران خواسته تا مسئوليت تحويل و خطرهاي احتمالي محمولههاي نفتي را به عهده بگيرد از طرفي كشوري چون كره جنوبي رفتاري همانند كشورهاي اروپايي دارد اما ژاپن تدبير ديگري انديشيده است. دولت ژاپن با تصويب پارلمان موظف شده است تا تانكرهاي نفتي ايران را با استفاده از ضمانتهاي دولتي بيمه كند.
با توجه به تاثير عوامل مختلف، ميتوان آينده تحريم نفتي ايران را رصد كرد. در اين نوشتار، سعي در بررسي پيامدهاي احتمالي و جاري اين تحريم شده است.
تحريمها و زمينههاي آن
شش ماه پيش از اجراي طرح تحريم يك جانبه خريد نفت از ايران، تصميم اروپا مبني بر اجراي آن گرفته شده بود. در واقع قبل از آن، اروپا در پي درخواستهاي ايالات متحده اروپا مبني بر تحريمهاي هرچه بيشتر ايران، تحريم تمامي فعاليتهاي مربوط به صنعت نفت و گاز ايران به صورت يك طرفه در دستور كار خويش قرار دادند. پس از آنكه فعاليتهاي هستهاي ايران روز به روز پيشرفتهتر شد و اين تحريمها نتوانست جلوي اين روند را بگيرد، اروپاييها به دنبال راه جديدي براي صدمه زدن به چرخه اقتصاد ايران بودند. در حاليكه اروپا شديداً درگير معضلات اقتصادي خود بود و براي رهايي از اين مشكلات نيازمند كاهش هزينههاي توليد خود بود، اين تصميم در دستور كار آنان قرار گرفت. وضع اقتصادي اروپا، باعث شده بود تا اروپاييها به اميد توقف فعاليتهاي هستهاي ايران و در نهايت پايان دادن غني سازي اورانيوم، دست به تحريمهاي نفتي ايران نزنند. دليل اصلي اين امر نيز ترس آنان از افزايش شديد بهاي نفت بعد از تحريم ايران بود؛ اما در اين بين مقاومت جمهوري اسلامي ايران در برابر تمام فشارهاي بين المللي و تاكيد بر استفاده از حق خود در زمينه غني سازي اورانيوم، باعث شد تا اروپا تصميم به تحريم ايران گرفته و ريسك اين عمل را نيز بپذيرد. اما اينكه چرا شروع اين تحريمها از زمان تصويب تا اجرا، حدود 6 ماه به طور انجاميد به دلايلي كه در ذيل ميآيد؛ بوده است:
- با توجه به كاهش تقاضاي نفت در فصول گرما، اروپاييها تصميم گرفتند تا اجراي اين طرح را تا آنجا كه ممكن است به تاخير بياندازند تا با همزماني با كاهش تقاضاي نفت، بهاي نفت نيز به حداقل ممكن برسد و به همين دليل شوك قيمتي حاصل از تحريم نفت براي آنان قابل كنترلتر و سبكتر خواهد شد.
- يكي از دلايل تاخير چند ماهه اين طرح، بحث فني است. با توجه به اين كه نفت كشورهايي همچون ليبي و عربستان سبك هستند، نفت ايران به علت دارا بودن سولفور كمتر، كيفيت سنگينتري دارد و پالايش آن طبيعتاً نياز به ساز و كار متفاوتي دارد و كشورهاي وارد كننده براي جايگزين كردن نفت سبك نياز به انجام تغييرات فني در پالايشگاههاي خود هستند كه با توجه به اين تاخير چند ماهه، زمان كافي براي اين امر فراهم شده و باعث ميگردد تا اين جايگزيني با هزينه كمتري انجام پذيرد. در سويي ديگر، با توجه به اينكه دوره زماني قراردادهاي خريد نفت اعضاي اتحاديه اروپا با ايران همسان نبود، اعضاي اين اتحاديه تصميم گرفتن جهت بازبيني قراردادهاي نفتي و پيدا كردن جايگزينهاي احتمالي، با اعطاي فرصتي 6 ماهه به ايران، اين راه را براي خود هموار سازند.
- با توجه به اينكه اروپا 20 درصد از صادرات نفت ايران را دريافت ميكرد، سعي داشت تا با تاخيري چند ماهه در اجراي مصوبه در مورد تحريم نفتي ايران ، مسئولين ايراني را دچار نوعي ابهام در فروش نفت خود كند و با اين كار ايران را راضي به پذيرش توقف فعاليتهاي هستهاياش كند. اما چون جمهوري اسلامي استفاده از اين تكنولوژي را حق قطعي و برگشت ناپذير خود ميداند همواره بر آن تاكيد كرده و به هيچ وجه حاضر به پذيرش آن نيست. اين عمل جمهوري اسلامي ايران نشان از اهميت و ارزش اين حق براي آنان دارد كه حتي تحريم صادرات نفتي نيز مانع از پيگيري آن از سوي مسئولين ايراني نميشود.
- با توجه به وضع فعلي اقتصاد اروپا، و حتي قبل از اين اتفاق ، وارد شدن هرگونه شوك قيمتي اروپاييها را به ترس وا ميداشت. به همين دليل آنها به دو دليل سعي داشتند تا انجام اين طرح را تا آنجا كه ممكن است به عقب بي اندازند، نخست اينكه بتوانند ايران را از راههاي ديگري تحت فشار قرار دهند تا اصلا نيازي به اين امر نباشد ثانياً بتوانند روند قطع واردات را به تدريج انجام دهند تا هيچ گونه شوك ناگهاني به بازار اقتصاديشان وارد نگردد و در صورت بروز اين امر اجراي اين تصميم را زمان بيشتري به تاخير بياندازند. كه گزينه دوم مورد استفاده قرار گرفت و چون در اين مدت، اروپا ميزان واردات نفت از ايران را كاهش داد و شاهد هيچگونه شوك قيمتي در بازار نبود، تصميم به اجراي بدون تاخير اين امر گرفت .
در كنار تمامي اين عوامل بايد پذيرفت كه عواملي چون شرايط فصلي، ركود اقتصادي و كاهش تدريجي واردات نفت، عملا باعث شد تا روند اجراي تحريم مطابق با ميل اروپاييها پيش رود و شوك قيمتي سنگيني در بازار نفت رخ ندهد. واضح است كه اين اتفاقات نشان از ادامهدار بودن اين وضع در آينده نيست اما با توجه به اين موضوع كه اكثر وارد كنندگان نفت ايران، به علت مشكلات اقتصادي نيازمند كمك اتحاديه اروپا هستند مجبورند به درخواست آنها در زمينه تحريم نفتي ايران پاسخ مثبت دهند و اين نشان دهنده رضايت قطعي تمام اعضا نبوده است؛ از اين رو در صورتي كه درآينده وضع اقتصادي اروپا رو به سوي بهبودي نهد، بايد منتظر بود تا قيمت نفت به شدت سيري صعودي خود را در پيش گيرد؛ آنجاست كه مخالفان تحريم ايران نظرات خود را راحت تر ابراز خواهند كرد.
نگاهي به آينده
توجه به دو موضوع اساسي الف – ديپلماسي ابر قدرتها و ب – ديپلماسي ايران ، در بررسي چشم انداز پيش رو از فشارهاي بينالمللي عليه ايران اهميت ويژهاي دارد.
با نگاهي گذرا به اين دو موضوع، به راحتي ميتوان دريافت كه ارتباط نزديك اين دو موضوع به يكديگر به هيچ وجه قابل انكار نيست؛ در واقع ميتوان اينگونه بيان كرد كه بين ديپلماسي ايران و ديپلماسي ابرقدرتها نوعي رابطه متقابل وجود دارد. بدين ترتيب، حال كه رابطه متقابل ايران و قدرتهاي بزرگ به مرحله تعيين كنندهاي رسيده است، احتمال به وقوع پيوستن دو اتفاق تقويت شده است :
ابتدا پذيرفتن شرايط موجود از سوي غربيها و ديگري اقدام نظامي. با اشاره به ظرفيتهاي بالقوه دو طرف ميتوان اين بخش را بهتر درك كرد :
موضوع اقدام نظامي از دو ديدگاه قابل بررسي و تامل است؛ ديدگاه اول اينكه، با توجه به اينكه نتيجه استفاده غرب از تمامي اهرمهاي فشار موجود نه تنها تاثير منفي بر عملكرد ايران نداشته بلكه باعث شده است تا عزم ايران براي پيشبرد برنامه هستهاي اش بيشتر شود. بنابر اين آخرين حربهاي كه غرب و متحدان اروپايياش ميتوانست جهت فشار بر روي ايران از آن استفاده كنند، تحريم خريد نفت از جمهوري اسلامي ايران بود. اما با توجه به آنكه اعمال چنين تحريمي از سوي شوراي امنيت سازمان ملل تقريبا غير ممكن بود، اتحاديه اروپا تصميم به اعمال يك طرفه اين تحريم عليه ايران گرفت و تمامي مجاري انتقال نفت ايران به آمريكا و اروپا را مصدود كرد. در اين ميان، كشورهاي غير غربي وارد كننده نفت ايران هم، با آنكه تعهدي در اجراي اين تحريم نداشتند اما با توجه به وابستگي شديد به اتحاديه اروپا و كشورهاي اروپايي، با اين تحريم همكاريهاي لازم را انجام دادند. پس تنها اهرم فشار باقي مانده براي سران غربي اقدام نظامي يا همان جنگ است. علت اين امر هم واضح است، هدف از اعمال هر گونه تحريم عليه كشوري، تاثير آن است. حال وقتي اين نوع تحريمها كارساز نبوده و كشور تحريم شده هم چنان راه خود را ميپيمايد پس قاعدتاً بايد از ابزاري قويتر و موثرتر استفاده گردد، كه در اينجا قويترين ابزار براي تحريم جمهوري اسلامي ايران اقدام نظامي است.
با بررسي شرايط كنوني جهان و سياستهاي اتخاذ شده از سوي غرب و اتحاديه اروپا به راحتي ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اقدام نظامي از سوي آنان، به دلايل زير به هيچ وجه به سود آنها تمام نخواهد شد :
- جمهوري اسلامي ايران از لحاظ علمي به دانش و فنآوري هستهاي تسلط كامل پيدا كرده است، كه اين نكته مهمترين دستاورد ايران در زمينه هستهاي به شمار ميرود؛ واضح است كه در اين صورت، حمله نظامي به تاسيسات هستهاي ايران و فرضاً نابودي تمام آنها، هيچ تضميني براي توقف براي هستهاي ايران وجود ندارد.
- با نگاهي به توانمنديهاي نظامي ايران ميتوان دريافت كه ايران قابليتهاي زيادي براي جنگهاي منطقهاي يا حتي فرامنطقهاي دارد، و هر از چند گاهي با انجام مانورهاي نظامي، اين توانمندي را به رخ آمريكا و متحدانش كشيده است. بنابر اين ايالات متحده ميداند پذيرفتن جنگ با ايران، پذيرفتن ريسكي تمام عيار است كه در آن هيچ تضميني براي پيروزي آنها وجود ندارد.
- با توجه به اينكه جمهوري اسلامي از ابتداي انقلاب اسلامي، از يك سو هيچ گاه نظام بينالملل را تهديد نكرده است و هيچ برنامهاي هم در اين مورد براي آينده خود ندارد، و از سوي ديگر خود هميشه بر غير عقلاني بودن تهديد نظام بينالملل تاكيد داشته و به صراحت با آن مخالفت ميكند؛ جنگ با ايران و متوقف سازي برنامه هستهاي ايران آنهم از راه نظامي، هيچ دستآوردي براي غرب محسوب نميشود و در واقع جنگ عليه ايران جنگي است كه در كنار هزينههاي فراوانش هيچ دستآوردي براي صاحبانش ندارد. پس ميتوان به اين نتيجه رسيد كه قرار گرفتن ايران به عنوان قرباني براي حمله نظامي از سوي غرب، جز تبديل آن به عنوان تهديدي جدي عليه غرب و افزايش هزينههاي غرب و قدرتهاي سلطه طلب نظام بينالملل و عدم دستيابي به هيچ دستآوردي، چيز ديگري نخواهد داشت.
- افزايش هزينههاي مادي و معنوي جنگ در كنار وضع نابسمان و بحراني اقتصاد غرب، باعث ميشود تا در اين برهه زماني شروع هر نوع جنگي با واهمهاي بيشتر از گذشته آغاز شود، آن هم جنگي كه هدفي به جز پيروزي فيزيكي را در نظر دارد و مقصود اصلي آن تصبيت سلطه و تغيير افكار عمومي است. با اين وجود، قدرتهاي غربي خوب ميدانند كه كسب پيروزي فيزيكي هم در جنگها هزينههاي بسيار سرسام آوري را در پي دارد، كه با توجه به وضع كنوني شروع آن بسيار غير منطقي به نظر ميرسد. امروزه در جهان، هر گاه صحبتي از تهديدهاي نظامي به ميان آمده است، به سرعت اثر منفي آن روي شاخصهاي جهاني مشاهده شده است؛ پس با توجه به اين امر، ميتوان حدس زد در صورتي كه جنگ ديگري از سوي سران غربي آغاز گردد، وضع اقتصاد جهاني به چه صورت در خواهد آمد.
جمهوري اسلامي ايران با توجه به اينكه بعد از آغاز تحريمهاي نفتي، با كاهش 20 الي 30 درصدي صادراتش مواجه شده است، اما با استوار بودن در راه خود نشان داد كه استفاده ايالات متحده از تمامي اهرمهاي فشار، هيچ نتيجهاي نداشته براي آنان نداشته است. اما با شدت گرفتن تحريمها عليه ايران، مسئولين ايراني نيز بيكار ننشستهاند و به سمت راههايي چون خودكفايي اقتصادي در صنايع غير وابسته به نفت روي آوردهاند كه تا حد زيادي نيز در اين راه موفق بودهاند.
جمهوري اسلامي ايران براي اينكه بتوانند به اقتصادي بدون نفت دست پيدا كند، بايد شرايطي را بپذيرد كه آثار آن چه تحريم باشند و چه نباشند سخت و رياضتي محسوب ميشود. اين موارد را ميتوان اين گونه نام برد :
حمايت از بخش توليد، ، صرفهجويي در مصرف، انقباض بودجهاي، حمايت از مراكز علمي خلاق در فنآوري و آموزش نيروي كار حرفه اي، كاهش سهم درآمدهاي نفتي در بودجه عمومي و ... . پس اين زمان مناسبترين زمان است تا جمهوري اسلامي ايران از اين وضعيت تحريم، بهترين استفاده را براي رسيدن به اقتصاد مستقل از نفت انجام دهد.
نتيجه گيري
ايالات متحده آمريكا يا به طور صريحتر غرب، براي افزايش بيشتر تحريمها ناچار به هزينه كردن منافع ساير كشورهاست كه آن كشورها بعضاً با ايران روابط اقتصادي خوبي دارند. اكثر اين كشور كه آسيايي هستند با توجه به مطالب گفته شده در متن، به دليل وابستگيهايي كه به اروپا و آمريكا دارند مجبور به پذيرفتن بخشي از اين تحريمها شدهاند و معدود كشورهايي هم كه از اين تحريم معاف شدهاند خود متعهد شدهاند تا درصدي از اين واردات را كاهش دهند. بنابر اين مشخص ميشود كه هرچه سياستهاي غرب عليه ايران شديدتر ميشود، هزينههاي وارده بر كشورهاي ثالث نيز بيشتر ميشود كه اين موضوع باعث ميگردد به مرور زمان كشورهايي كه از اين قضيه آسيب ديدهاند در مقابل آن دستورات ايستادگي كرده و مخالفت خود را با اين تحريمها افزايش دهند؛ در صورت به وقوع پيوستن اين امر، برنامه افزايش تحريمها عليه ايران با شكست مواجه خواهد شد و در پي آن باز هم بحث اقدام نظامي عليه ايران مطرح خواهد شد. اما بايد توجه داشت كه اقدام نظامي عملي نيست كه بتوان آن را در كوتاه مدت انجام داد و به سرعت به نتيجه رسيد و حتي در كنار اين موضوع هزينههاي هنگفت حاصل از اقدام نظامي هر كشوري را مجبور ميسازد تا با ساز و كار درستي به سمت اين قضيه حركت كند.
به هر صورت، بايد گفت در اين ميان ، هر دو طرف براي رسيدن به اهداف خود هزينههاي زيادي را پرداختهاند، از يك سو ايران در فروش درصدي از اصليترين منبع درآمد خود دچار مشكل شده است و سويي ديگر غرب به هر دري ميزند تا بتواند ايران را از پيشبرد برنامه هستهاي اش منصرف كند؛ اما بايد گفت كه ايران با اينكه هزينه زيادي را در اين مورد پرداخته است اما طرف پيروز اين ميدان لقب گرفته است. چون با تمام هزينههايي كه غرب براي متوقف ساختن برنامه هستهاي ايران انجام داده است، جمهوري اسلامي راه خود را ادامه داده است و به هيچ وجه حتي قدمي از مسير خود منحرف نشده است و غرب را در اين زمينه كاملاً ناكام گذاشته است.